باغ عدن

پیام های کوتاه

علیرغم شکایت کتبی بابت مزاحمتها و آزار و اذیتهای عامدانه ' باند دستفروشان، متکدیان، فساد و فحشاء و مزاحمین نوامیس مترو ' به ' بازرسی شهرداری تهران ' و ناامنیهائی که برای شهروندان، ایجاد می کنند، هنوز، شاهد حضور و حرکات بی رحمانه و غیرمتمدنانه آنها در مترو و به دنباله آن، در معابر و حتی در محل سکونت خود، هستیم.

روز یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۹۶، ساعت ۱۸ و ۲۰ دقیقه عصر، بود که طبق معمول، برای خروج از مترو، قصد استفاده از آسانسور سمت سکوی ' فرهنگسرا 'ی ایستگاه متروی ' حر ' را داشتم. چند روز قبل نیز، حین ورود به آسانسور، متوجه رفتارهای مشکوک دو پسر جوان با ظاهری شهرستانی، شدم که در عوض ادامه دادن به مسیر خود، مدام، مراقب حرکات من بودند تا حرکات خود را با آن، تطابق دهند. وقتی می ایستادم، می ایستادند. وقتی به سمت آسانسور، می رفتم، آنها هم، می آمدند. وارد آسانسور که شدند، منتظر ورود من بودند و همین طور، نگاهم می کردند که با مشاهده عدم تمایلم به داخل شدن، بیرون آمده و با نگاههای منظوردارشان، به سمتم، آمدند. راهرو خلوت بود و من از ترس، از در گیت، عبور کرده و خود را به میان جمعیت روی سکو، رساندم. آنها هم، دست از پا درازتر، از پله ها، برای خروج، استفاده کردند.

آن روز نیز، حین استفاده از آسانسور، متوجه یکی از پسران دستفروش شدم که لوازم جانبی موبایل می فروخت. پسر طوری به سرعت و وحشیانه، خود را به داخل، انداخت که مجبور به خروج، شدم تا مبادا آسیبی متوجهم گرداند. با لحنی شیطنت آمیز، صدایم کرد: ' خانم! '‌. جواب ندادم و در بسته شد. نفس راحتی کشیدم.

آسانسور بعدی که پائین آمده و سوار شدم، صدای پسر دستفروش به گوشم، رسید که با شیطنت، تکرار می کرد: ' زود، بیرون آمد. خیلی فرز است. ' در که باز شد، گفت: ' سلام. ۵۰۰۰۰ تومان می دهم ها. ' من که همواره، پشت هر پسر و مرد نجسی، زن آلوده و فاحشه ای می بینم، جواب دادم: ' ۵۰۰۰۰ تومان را بده، به مامانت که منتظرت، است. مامانت عادت کرده ۵۰۰۰۰ تومان، ۵۰۰۰۰ تومان بگیرد و کثافت زائیده و تحویل جامعه، دهد. ' خنده تهوع آوری کرد و همان جا، با دو تن از دوستان دستفروش دیگرش که آنها هم، پسر همسن او ( ۱۸ - ۲۰ ساله ) و فروشنده لوازم جانبی موبایل بودند، ایستاد و به دلقک بازی خود، ادامه داد.

من که به مرز انفجار، رسیده بودم با ۱۱۰، تماس گرفته و درخواست کمک کردم؛ اما مرا به پلیس مقتدر و قانونمدار مترو (!)، ارجاع داد. من که خاطره خوشی از مراجعه به پلیس مترو، نداشته و آن را عملی بی حاصل می دیدم گفتم: ' پلیس مترو که کاری نمی کند. طوری می خندد که انگار، اتفاقی نیفتاده. وقتی از دستگیری مجرمی که روبرویش، ایستاده، ابا دارد، الان که مجرم فرار کرده و حضور ندارد، تنها حرفی که می زند این خواهد بود: ' کسی این جا، نیست که دستگیرش کنم. ' به شهرداری هم، شکایت کرده ام؛ اما می گویند کاری از دستشان، برنمی آید. فایده ای ندارد. '؛ اما باز، مرا به پلیس مترو، ارجاع داده و با لحنی مهربان، گفت: ' موارد پیش آمده در مترو، به پلیس مترو، مربوط می شود. '

با عصبانیت، نزد مسئول ایستگاه مترو که پیشتر، نوید و وعده جمع آوری این باند محترم را داده بود، رفته و پرسیدم: ' مگر نگفته بودید دستفروشان را جمع می کنیم؟ اینها که هنوز، ولو هستند. ' و قضیه را برایش، توضیح دادم. جواب داد: ' قرار است جمعشان کنیم. خوب، از آسانسور، استفاده نکن. ' دو کارمند دیگر مترو هم، آن جا، حضور داشته و با نگاه کردن به سقف، زمین و اطراف، خود را بی تفاوت و غیرمسئول نشان می دادند. در نهایت، فرمودند: ' چهره پسر دستفروش را که به یاد داری. دفعه بعد که دیدیش، به مامور، بگو که دستگیرش کند. ' همان حرف تکراری ای که به مدت ۲ سال، شکایت مکرر، دریافت می گردد.

ناگفته نماند زمان پائین آمدن از پله ها - به سمت مسئول ایستگاه - متوجه دو تن از کارمندان مترو، شدم که پیش از خروج از مترو، پائین بوده و با خنده احمقانه ای، نگاهم می کردند. اینکه چگونه مرد لواشک فروشی که همیشه، بیرون از مترو، می ایستاد؛ آن روز، آن جا، نبود و اینکه چطور ۳ دستفروش پسر همزمان با هم، پشت در آسانسور، کمین کرده و کارمندان مترو نیز، به دنبالم، آمده و در خفا، نظاره گر ماجرا بودند بسیار مشکوک می نمود.

چند روز قبل هم، متوجه صحبتهای دو دختر مسافر با مامور ایستگاه متروی ' دروازه دولت '، شدم که با ناراحتی و طلبکارانه، می گفت: ' چه فایده ای دارد که سوار قطارش کرده اید؟ می رود ایستگاه بعد، پیاده می شود و آن جا هم، کارش را ادامه می دهد. ' و همچون بنده، خنده خونسردانه و تمسخرآمیزی از جانب مامور، دریافت نمود. وقتی این جمله را از دهان دختر مسافر، شنیدم، خیلی خوشحال شدم: ' پس، خودتان اینها را راه می دهید، این جا. آره. ' و پشت به او، کرده و رفتند.

جای بسی خوشحالی دارد که پته ' شهرداری تهران '، ' پلیس مترو ' و کارمندان ' سیستم حمل و نقل مترو ' روی آب، افتاده و ماهیت کارشان برای همه، روشن شده است.

  • ۹۷/۰۲/۲۵
  • بنده خدا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.